شعر به عناصری نیازمند است که آن را ماندگار کند. مثل آثاری چون حافظ و خیام که بعد از گذشتن چندین قرن هنوز خواندنی و جذاب است. این اشعار با یک‌ بار خواندن نمی‌میرند و همچنان جاودانه‌اند. باید منتقدین شعر، به این عناصر بیشتر توجه کنند و هنگام نقد با این معیارها به سنجش آثار بپردازند. محمد درودگری در شعر «روایت‌های بدون مرز» با زبانی ساده ولی درخور به وصف فضایی می‌پردازد که بیش و کم همه‌ی ما را در بر گرفته است:

   در طول قرن‌ها درباره‌ی جادوی شعر سخن‌های بسیاری گفته‌اند و نوشته‌اند. شاعری که شعر تأثیرگذار و ماندگار را به‌درستی درک‌ کند، می‌تواند گامی به‌ سوی سرایش شعر بردارد و به روح حقیقی شعر نزدیک شود. شعر ماندگار نیاز به عناصری چون تخیل و احساسات دارد، نیاز به اندیشه‌های ژرف دارد و همین‌ طور به زبانی که تمهیداتش را خود شاعر خلق می‌کند. تمام شاعران بزرگ چه در سنت‌های کهن شعر پارسی، چه راه‌ و روش‌های شعر نو از نیما تا کنون، چه در سنت‌های شعر جهان، در آثار خود از دنیایی سخن‌ گفته‌اند که با افکار عمیق آن‌ها متولد شده است. جهان شاعران نام‌دار هیچ‌ گاه از تخیل و شهود ژرف تهی نیست.
آدمی دو قدرت برای کشف ناشناخته‌ها دارد. یکی خرد است که به یاری استدلال و منطق و تفکر ناشناخته‌ای را کشف می‌کند، مثل تمام دست‌آوردهای علمی در عصر باورخرد آدمی، اما دیگر قدرت انسان برای کشف همان عواطف و احساسات است که ما را به شناختی می‌رساند که هیچ‌ گاه خرد نمی‌تواند ابزار چنین کشف و آگاهی‌یی باشد. شاعران هر چند از این دو قدرت برای کشف جهانی نو بهره می‌برند اما بیشتر به شهود خود متکی‌اند نه آن خردی که دستگاهی منطقی و دو دوتا چهارتا دارد. شاعر راستین می‌کوشد با مطالعه‌ی ادبیات و فلسفه و تاریخ و ادیان و اسطوره‌ها و ... به دانشی ژرف و عمیق دست یابد. او هیچ‌ گاه دست‌آوردهای قبلی را تکرار نمی‌کند. هر چند باید از آن‌ها بهره ببرد و گاه با دخل و تصرف در تمهیدات زبان و تکنیک‌هایی از این دست به زبانی نو که مختص خود اوست برسد، به امضای شخصی خود، چون همه‌ی شاعران بااصالت، نیما، احمد شاملو، فروغ و سپهری و... همه با تلاش و بدعت‌های خود زبان و جهان خاص خود را آفریدند، باید یادآور شوم که بحث پیرامون شعر و شاعری پیچیده‌تر از آن است که بتوان با چند جمله و نوشتن چند صفحه به تبیین آن پرداخت، اما ناچار می‌توان به نکات کلیدی حداقل اشاره‌ای داشت.
محمد درودگری در دفتر شعر خود «در هئیت راهبه‌ها» به خواننده اثبات می‌کند پا در راهی درست گذاشته است، هر چند برای رسیدن به مقصد راه درازی پیش رو دارد. شاعری مرگ‌اندیش که دغدغه‌هایش حیات آدمی است:

                خورشید خبرش را آورد/ این‌ بار/ دوان دوان پله‌ها را پائین رفتم/ بالا که آمدم/ بیدها/
                با آن تبار جنونشان/ در هئیت راهبه‌ها/ حالت محزونی به خود گرفته بودند (ص ۲۸) 

شاعری که وارد بازی‌های زودگذر نمی‌شود، مثل برخی از شاعران جوان که مفاهیمی معماگونه و بی سر و ته در نوشته‌هایشان به کار می‌گیرند، طرح‌هایی که خود شاعر نیز از آن سر درنمی‌آورد. یا با زبانی عجیب و غریب می‌خواهند به خواننده پیچیدگی یا مدرن بودن کارهاشان را یادآوری کنند؛ تلاشی عبث چون درو کردن باد.
محمد درودگری در همین شعر «در هئیت راهبه‌ها» آن جا که از مرگ مادر می‌گوید، به دام بیان احساسات کلیشه‌ای و تکراری و سطحی نمی‌افتد. با تقابلی شاعرانه سردخانه را مبدل به خانه‌ای گرم می‌کند. مادر هر کجا که باشد خانه و صمیمیت و مهر او را تداعی می‌کند.

               نه نه/ آن جا سردخانه نبود/ مادر هر جا که باشد/ همان جا گرم است/ همان جا خانه است. (ص۲۹)

اگر شاعر با نگاهی سیاسی‌ــاجتماعی حال با هر زبان مثلاً زبانی طنزآمیز اثر خود را بنویسد و از سطح همان وقایع روز فراتر نرود، بدیهی است که پس از گذشتن از این دوره‌ی خاص دیگر آثارش خواننده و خریداری ندارد. زیرا بنیان وقایع اجتماعی‌ــسیاسی در آینده تغییر خواهد کرد. از طرفی این‌ گونه آثار هر چند به آن نام شعر می‌دهند اما همان طور که در ابتدا اشاره کردم، به هیچ عنوان شعر محسوب نمی‌شود، هر چند اگر این دفترها به چاپ دهم برسد. شعر به عناصری نیازمند است که آن را ماندگار کند. مثل آثاری چون حافظ و خیام که بعد از گذشتن چندین قرن هنوز خواندنی و جذاب است. این اشعار با یک‌ بار خواندن نمی‌میرند و همچنان جاودانه‌اند. باید منتقدین شعر، به این عناصر بیشتر توجه کنند و هنگام نقد با این معیارها به سنجش آثار بپردازند.
محمد درودگری در شعر «روایت‌های بدون مرز» با زبانی ساده ولی درخور به وصف فضایی می‌پردازد که بیش و کم همه‌ی ما را در بر گرفته است:

              مجری که لبخند می‌زند/ لیوان را برمی‌دارم/ سیل/ بخشی از مردم شیلی را با خود می‌برد.

با خواندن بندهای نخست این شعر با تقابل دو سطح و دو فضا روبه‌رو می‌شویم. یکی مجری تلویزیون که دارد اخبار می‌گوید و دیگری همان راوی شاعر است که در خانه‌ی امن خود نشسته و تلویزیون تماشا می‌کند. گویا صبح است و راوی در حال خوردن صبحانه، و در همین حال اخبار جهان را می‌شنود!

            نان که به نزدیکی‌های لبم می‌رسد/ دوربین/ روی لب‌های دوخته‌ی پناه‌جویان/ تمرکز می‌کند.

لب‌های راوی که برای خوردن تکه نانی گشوده می‌شود و پناه‌جویان که برای اعتراض لب‌های خود را دوخته‌اند، وصفی است که شاعر پیش روی خواننده می‌گذارد، بی آن‌ که برای نتیجه‌گیری سطرهای بسیاری را سیاه کند.
شاعر به خواننده‌ی خود احترام می‌گذارد و گزینش و انتخاب خود را بی آن‌ که نتیجه‌گیری کند فراروی مخاطب می‌گذارد تا چه اندیشه‌ای به ذهنش خطور کند و احساساتش به کدام سمت حرکت کند. مصالح اصلی را شاعر پیش روی خواننده‌ی شعر خود گذاشته است.

          قوری را زمین می‌گذارم/ زمین گرم و گرم‌تر می‌شود/ کوه‌های یخی/ به اقیانوس‌ها حمله می‌کنند.

در این بند با ظرافت و نکته‌سنجی سخنان و تصاویری بیان می‌شود و با سپید نویسی افکاری بیان می‌شود که نوشته نشده است و می‌توان به آن اندیشید. در این سال‌ها رسانه‌های جهان بارها و بارها از محیط زیست سخن گفته‌اند و آسیب‌هایی که بر سر این کره‌ی خاکی آمده است. گاه حتی آدمیانی که کوچک‌ترین نقشی در تخریب جهان نداشته‌اند هم دچار عذاب وجدان می‌شوند. گذاشتن قوری گرم هم به زمین گاه یادآور این موضوع است که نکند ما نیز در تخریب یا گرمایش جهان نقش داریم! این نکته با طنز القا می‌شود و نکاتی از این دست که از ویژگی‌های این شعر و برخی اشعار دیگر این دفتر است. شاعر با گزینش و در کنار هم قرار دادن وقایع که راوی‌اش مجری تلویزیون است، بخشی از جهان امروز را ترسیم می‌کند، خبرهای تلخی که سیل‌وار به سوی انسان معاصر می‌آید و روح او را مجروح می‌کند. در چنین فضایی نمی‌توان در گوشه‌ی امن خانه‌ی خود بی‌اعتنا نشست و احساس آرامش کرد. ما انسان‌ها زنجیروار به هم متصل‌ایم و نمی‌توانیم چشم‌هایمان را بر وقایعی چون جنگ و دیگر سیاهی‌ها و تباهی‌ها ببندیم.

           چای‌ام تمام‌ می‌شود/ ولی حکایت‌های جام جهانی همچنان باقی است/
           خرما برمی‌دارم/ به خدا فکر می‌کنم. (ص۲۱)

گویا در چنین جهانی که کاری از دست ما برنمی‌آید، و نمی‌توانیم جنگ‌ها را متوقف کنیم یا از وقوع حوادث تلخ و غیر انسانی جلوگیری کنیم، تنها باید به خدا پناه برد.

رضا چایچی

ارسال نظر

دیگر رسانه‌ها

بیشتر

اطلاعیه و بیانیه‌ها